برگرفته از سخنرانی دکتر درخشان

نسرين رضائی مقدم

چند روز قبل سی دی سخنان دکتر درخشان در رابطه با اقتصاد اسلامی بدستم رسید. با آنکه فرصت چندانی نداشتم اما از آنجا که از سخنان پیشین ایشان در رابطه با سایر موضوعات استفاده کرده بودم،  بنابراین با دقت به مطالب این بحث نیز گوش دادم  و تصمیم گرفتم تا خلاصه ای از آن را بیان کنم تا در مورد آن بیشتر تبادل نظرکنیم. البته این مطلب برداشت من ازسخنان ایشان است و اگر اشکالی وارد است از برداشت نادرست من حاصل شده است.

دکتر در سخنانش از فکر دوران دانشجوییش می گوید که همانند ما می اندیشید: [اقتصاد اسلامی یعنی نظامی که باید توسط حاکمان جامعه ی اسلامی  به شکل دستوری پیاده شود.]؛ اما سالها بعد زمانی که سخنان امام خمینی (ره) را درجمع کارفرمایان شنید که تنها به آنان آموزه های اخلاقی را یادآور می شد با خود گفت چرا امام به جای دادن راه کارهای نظام مند، تنها به گفتن این آموزه ها اکتفا می کند؟ تا این که بعد از جستجوی فراوان در یافت؛ تمام اشکال کارما اقتصاد دانان که به دنبال اقتصاد اسلامی هستیم در این است که ابتدا برداشت های شخصی از احکام انجام داده و آنگاه به دنبال تطبیق آن با آنچه در گزاره های فقهی موجود می گردیم، غافل از اینکه با این کار تنها اقتصادمان را اسلامی نامیده ایم، بی آنکه اقتصاد اسلامی را آنچنان که باید درعمل به انجام رسانیم.

او دراین سخنرانی بارها از تفسیر آیات ابتدایی سوره ی بقره می گوید و اینکه قرآن برای اشخاصی نازل شده و هدایت گر است که سه ویژگی داشته باشند: 1. للمتقین 2. یومنون بالغیب 3. مما رزقناهم ینفقون

دکتر در ادامه سخنانش چنین استدلال می کند که یک فرد ایمانی که با این آموزه ها زندگی می کند، آنگاه رفتار اقتصادی اش نیز اسلامی خواهد بود. مثال های متعددی می زند، از اینکه بسیاری از کارهایی که هم اکنون در اقتصاد ما صورت می گیرد کاملا با شرع در تنافی است ولی ما تنها به دنبال نام اسلام گذاشتن و اسلامی کردن از راه قراردادهای جعاله و مضاربه و ... هستیم.

او از تبلیغات می گوید که هیچ رفع نیازی را پوشش نمی دهند بلکه فقط به حرص و ولع افراد و احساس محرومیتشان می افزاید، درحالیکه در اسلام فرق است بین کسی که آنچه کسب می کند را از جانب خداوند دانسته و حداکثر به رفع نیازش در حد متعارف بسنده کرده و از آن انفاق می کند با شخصی که تنها به جهت رفع حرص و ولعش هرروز و هر ساعت به دنبال سود و سرمایه ی بیشتر است یعنی همان تکاثر که در اسلام نفی شده است.

او از امنیت سرمایه می گوید و اینکه فرق است بین امنیت سرمایه ی مورد نظر اسلام که در آن  وقتی فردی به بازار اسلامی وارد می شود با اطمینان از کیفیت کالا و ضمانت های آن خرید می کند (نه همانند بازرگانان کنونی که هر کالایی را بی توجه به حقوق مصرف کننده حتی با بدترین کیفیت به خاطر سود بیشتر عرضه می کنند)، با امنیتی که درسایر جوامع از آن یاد می شود و آن به جهت همان تکاثر است.

حال ممکن است سوال کنیم پس منظور از اقتصاد اسلامی چیست و در کجای اقتصاد امروز می توان اقتصاد اسلامی را وارد و پیاده کرد؟

پاسخ فرهنگ است اما از منظر اقتصادی آن. دکتر درخشان معتقد است همانطور که پشت هر رفتاری، فرهنگی نهفته است، پشت رفتار اقتصادی نیز اگر به دنبال نوع اسلامی اش باشیم باید فرهنگ اسلامی نهفته باشد و این کار باید از مدیران بالا دست جامعه آغاز شود زیرا مردم بیش از آنکه به پدر و مادرشان شبیه باشند به حاکمان جامعه شباهت دارند (از منظر رفتاری  و الگوگیری). بنابراین باید پیش از آنکه مرتبا با  الگوگیری از اقتصاد های غیر بومی و غیر اسلامی تنها به کپی برداری بپردازیم اندکی تامل کنیم و آنچه را با شرع در تنافی نباشد برگزیده و اجرا کنیم.

مثلا در رابطه با  همین بورس، دکتر معتقد است که در بسیاری از موارد اشکالاتی وجود دارد و از همه مهم تر همین که حرص مردم را برای سرمایه گذاری افزایش دهیم و هر روز و هر ساعت آنان را به نرخ بهره حساس می کنیم خود مورد اشکال است اما مسئولان بدون توجه به آن به دنبال دیگر قراردادها من جمله option و future هستند که از آن هم بدتر است.

کلام آخر اینکه دکتر رفتار اقتصادی و نیز فرهنگ پایه ی آن را تنها وسیله ای برای تمرکز بیشتر بر زندگی دینی و الوهیت بیشتر می داند نه اینکه با اضطراب هر روزه از هزینه ها و درآمدها ، از سود ها و نرخ بهره ها ،از این مهم ترین مسائل زندگی دور شویم .او معتقد است هراندازه خودمان دارای فرهنگ اسلامی باشیم اقتصاد و کل زندگی مان رنگ و بوی اسلام را خواهد گرفت . بنابراین تنها قادریم به سوی اقتصاد اسلامی ایده آل حرکت کنیم ولی اینکه به آن برسیم امری است که به خودمان بستگی دارد.

سوال: ما چگونه به عنوان اقتصاد دانان مسئول در این بحث قادر به پیاده سازی اقتصاد اسلامی از این منظر هستیم؟ البته اگر موافقید!

 

لحظه اي براي تفكر!

در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آيت الله سيد مرتضي علم‌الهدي ديده به جهان گشود.شهيد حسين علم الهدي

از 6 سالگي به فراگيري قرآن پرداخت. وي بسيار اهل مطالعه بود. در دبيرستان با تشکيل انجمن اسلامي و سخنراني فعاليتهايي خود را آغاز نمود. در سال 1356 در رشته تاريخ دانشگاه فردوسي مشهد تحصيل خود را ادامه داد. در دوران دانشجويي علاوه بر تحصيل، در رشته تاريخ دانشگاه مشهد به تدريس نهج‌البلاغه، عقايد و تاريخ اسلام مي‌پرداخت. وي از مبارزان دوران ستم‌شاهي بود و در شهرهاي مشهد، کرمان و اهواز فعاليت سياسي انجام مي‌داد و در سنين 14 تا 21 سالگي چند بار توسط رژيم ستم‌شاهي، زنداني و شکنجه شد.

از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکيل سازمان موحدين بود، اين سازمان با هدف مبارزه مسلحانه براي سست کردن بنيانهاي رژيم منفور پهلوي، به دور از تئوريهاي گروهها و سازمانهايي که مبناي علمي آنها از تئوريهاي مارکسيستي نشات مي‌گرفت، برنامه‌هاي خود را در تحقق بخشيدن فرامين حضرت امام (ره) تنظيم نمود و حرکتي نو را از اواخر سال 1356 شروع کرد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي عضو اولين شوراي تشکيل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خويش را صرف امور فرهنگي مي‌نمود.

از اوايل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهي بسيجيان اعزامي از سراسر کشور به جبهه‌هاي نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزي يعني هويزه را براي خود انتخاب کرد و براي تشکيل سپاه پاسداران و سازماندهي عشاير عازم اين منطقه شد.

او و جمعي از دانشجويان پيرو خط امام در حماسه هويزه (16 دي ماه 1359) به درياي تانک‌هاي دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حمله‌ور شدند.

حسين پس از شهادت همرزمانش با فرياد الله اکبر، آخرين گلوله‌هاي باقيمانده آرپي‌جي را به سوي دشمن شليک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگ‌تر شدن حلقه محاصره، چون مولايش امام حسين (ع) به شهادت رسيد و جان به جان آفرين تسليم نمود

هدف اين دست خط شهيد بود كه در قالب يك فايل pdf در اختيار شما قرار مي گيرد.       دانلود

يا علي...

سیاست ما عین اقتصاد ماست و اقتصاد ما عین سیاست ما!

مجتبي پوستين چي

حتما شما نام اقتصاددانانی چون آدام اسمیت و ریکاردو را زیاد شنیده اید. اقتصاددانانی که در کتب درسی رشته اقتصاد نامشان و نظریاتشان زیاد به چشم می خورد. با خواندن نظریاتشان متوجه می شوید که اینان چگونه به نحوی هیجان انگیز نسخه جهان را پیچیده اند .اما چه نسخه ای؟ تنها  یک نسخه اقتصادی؟! آن هم در جهانی که همه چیز آن با سیاست در هم آمیخته است. چگونه می توان نسخه ای برای اقتصاد جهانی نوشت بدون در نظر گرفتن سیاست؟ چگونه می توان در مورد اقتصاد جهان صحبت کرد بدون در نظر گرفتن اقتصاد ملی؟! آن هم اقتصاد ملت هایی که هیچ کدام به یکدیگر شباهتی ندارند. هر کدام با یک دولت مجزا، مردم، فرهنگ، آداب و رسوم متفاوت. به نظر می رسد چنین نسخه ای بی شباهت به نسخه پزشکی نیست که برای معالجه یک مرد تنومند، یک بچه، یک جوان و یا یک پیر از لحاظ جیره غذایی و دارویی در همه احوال دستوری به طور یکسان صادر کند.

آیا باز هم لزومی دارد که نظریات این دانشمندان را با این تأکید به خورد دانشجویانمان بدهیم؟ و حتی صحبتی از سایر نظریه پردازان در جبهه مقابل نکنیم. چرا در کتب درسی صحبتی ازفردريك ليست  نمی شود که نظریات خود را با توجه به مقتضیات زمانه و تفاوت میان ملل ارائه بیان کرده است؟ اوست که بیان می کند: « تئوری تجارت آزاد آدام اسمیت امروزه مثل حالتی است که یک وزیر جنگ با استقبال از دکترین دوستی، از ساخت استحکامات، بسیج سربازان، تأمین هزینه سربازخانه ها و آموزشهای نظامی خودداری کند صرفا به این خیال که اگر جنگ بر روی زمین نبود بشریت خوشبخت تر می شد.»

و نیز بیان می کند: «... شزایط ملت ها مانند شرایط افراد متفاوت است. بعضی بلند قامت و بعضی کوتوله هستند. بعضی جوان و بعضی پیر، بعضی خرافاتی، کودن، احمق، آموزش ندیده و وحشی هستند و بعضي از طرف دیگر بیدار، فعال، مبتکر و متمدن. بعضی غلام صفت و بعضی نیمه غلام صفت و ...  چگونه ممکن است نسخه عمومی در همه این افراد یکجا صادر شود؟!»

که انصافا با توجه به شرایط امروز ملل معقولتر به نظر میرسد و ضمن این که بیشتر به شرایط امروز کشورمان نزدیک است.  پس تا به کی میخواهیم نظریاتی را به خورد جوانانمان بدهیم که تنها از یک جنبه به مسائل جهان نگریسته اند و آن اقتصاد است؟

کشور ما امروز به دانشمندانی با دید کل نگر و بصیرتی بالا از شرایط جهان نیاز دارد که به تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی بپردازد.